طنزپردازی، از تيكه انداختن و جوك گفتن و شوخیكردن گرفته تا طنزپردازی حرفهای، كارظريف و پرمسئوليتی است. طنزبه دلیل مفرح بودن، با اشتياق شنيده میشود، در خاطر میماند، دهان به دهان میچرخد و به سرعت پخشمیشود. پديدهای كه اثری چنین گستره و عميق دارد، لازم است با دقت و توجه بهکارگرفتهشود.
چيزی كه اهميت احساس مسئوليت در طنزپردازی را برجسته تر میكند اين است، كه طنز امكانات فوقالعادهای را برای كمرنگ كردن، و حتی پوشاندن حقيقت دراختيار میگذارد. مطلب طنز لازم نيست( و شايد نبايد) قاعدهمند يا اصولی باشد و همين آن را تبديل به زمينهای ايدهآل برای حضور انواع مغالطهها میكند؛ گرچه كسی كه طنز را برای اين مقصود بهكارمیبرد حتی نيازی به مغالطه هم ندارد، زيرا میتواند با استفاده از خصلت جدی نبودن طنز بحث را بینياز از هرگونه دليلآوری ِدرست يا غلط به پيش ببرد.
به این مثالهای روزمره توجه کنید:
"بابا كمربند! بابا ايمنی! بابا بهداشت! لابد قبل از رانندگی دستات رو هم میشوری!"
"برم با پسره حزبُل بحث كنم؟!، هر وقت از كارمخارج حروف فارغ شد چشم!"
"اِ اِ، پسره تا همين ديروز هر وقت میديديش داشت با متعلقه محترمه! اونم توحس شانزليزه قدم میزد! حالا واسه من مقاله بنويس شده!"
وقتی فكرش را بكنی كه اين جملات ممكن است سر و ته چه بحثهايی را همآوردهباشند و چه اتفاقاتی را باعث شدهباشند غمگین میشوی : از قهر كردن دو دوست بگير؛ تا آن بیتوجهی كه حادثه مسجد ارگ را آفرید؛ تا تصادفات رانندگی؛ تا ضد و خورد سربازان شطرنج سياست مداران.
بدنيست دقت كنيم كه به چه میخنديم و به چه میخندانيم.
و از اينجاست كه طنز خوب، "هنر" میشود.
85/1/25
4 comments:
معمولا چیزی با نک است که اکثریت به آن می خندند. معمولا چیزی درست است که اکثریت می گویند. و معمولا ما به چیزی می خندیم که قرار است اکثریت به آن بخندند.
نکته بسیار مهمی را عنوان کرده اید، پیش از این جایی دیده بود که طنز مانند " دواى تلخ با روكش شكلات" است. هنرمند طنزپردازانتقاد مىكند اما در پس يك ظرافتهنرمندانه به گونهاى در قالب يك حكايت يا داستان، كمبودها و كاستىها و رفتارها رانكوهش مىكند، افرادی هم چون علىاكبر دهخدا، ويكتور هوگو. البته که هر امرخندهآوري را نميتوان طنز ناميد زيرا طنز امر نشاطآور بلند مرتبهاي است كه اعتبار و ارزش آن به دليل جنبه هنري آن است. هنر طنز، عزت نفس استفادهكنندگان از آن را تقويت ميكند و اين همان چيزي است كه براي تسلاي روان آحاد جامعه افسرده، بسی مفيد و لازم است.
از اونجایی که برای اکثر پدیده ها -فقط مثال می زنم: ضرب المثل، داستان، اخم و ...، به بی ربطیشون دقت کن- میشه همچین استدلالی آورد تهش نتیجه می گیریم که هرچیزی خوبش هنره.
adam ahani e aziz
0 - manzoor az tanz dar in neveshte chiz hay e khande dar ast.
1 - hadaf e matn baresi honar boodand ya honar naboodan e tanz nabood. jomle ye akhar serfan yek eshare hast, be honar boodan e tanz. shayad bad gofte basham.
2 - vaghti migooyam tanz e khoob, manzooram tanzist ke yeki az vizhegihayash inast ke baes e keder shodan haghighat nemishavad. dar in mored estedlal e khasi nakarde am. serfan nazaram ra gofte am
3 - shayad har chiz e khoobi honar bashad, dar in mored nazari nadaram.
4 - fekr nemikonam az in neveshte betavan natije gereft harchizi khoobash honar ast. be nazar e man in neveshte hatta dar mored tanz e khoob ham harf e ziyadi nemizanad. natije giri e bahs jomle ye akhar nist. jomle ye maghabl e akhar ast. shayad soo e tafahom-bar-angiz shode bashad.
mesl e hamishe az nazarat leZat bordam
Post a Comment