Thursday, July 19, 2012

...

چشمانت
   امید منند
     - گشایشی که در نگاه توست -

Monday, July 09, 2012

شعر؟

کتاب «حالات و مقامات م.امید» نوشته دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با این جملات آغاز می‌شود:
شعر معماریِ زبان است و موسیقایی شدنِ تصویرِ عواطفِ انسانی در زبان. جز این هر چه هست سرگرمیِ کودکانِ کوی است و پیش از خداوندِ خود مرده است. در همه زبان‌های جهان، شاعرانِ بزرگ معمارانِ برجسته زبان‌اند. از هُمر تا الیوت و ییتز و ریکله و مایاکوفسکی، از امرؤالقیس تا نزار قبانی، از رودکی تا ایرج تا فروغِ فرخ‌زاد. هنر فُرم است و فرم است و فرم و دیگر هیچ! فرم در زبان جز از رهگذرِ ساحَتِ موسیقاییِ کلام امکان تحقق ندارد و موسیقی امری است ریاضی و از شعب علم ریاضی. «فرم‌»هایی که بیرون از وجهِ موسیقاییِ زبان ادعا شود «قالیچه» آن «شیاد» است که فقط حلال‌زاده آن را می‌دید.
من فقط یک علاقه‌مند ادبیات هستم و البته خبره ادبیات نیستم، ولی می‌خواهم بگویم آنچه که از خواندن متون ادبی و مخصوصا شعر به یاد دارم باعث می‌شود از این همه «هیچ» و «جز» و «همه» در نوشته بالا تعجب کنم. موسیقی کلام در شعر را هم به جای خود دوست دارم، اما مثلا کم نبودند شعرهای ترجمه شده‌ای که دیده‌ام، و کمتر نشانی از موسیقی در ترجمه‌شان می‌شد یافت، اما هنوز به نظرم کاملا شایسته عنوان شعر بوده‌اند. از باقی ادعاها و آنچه درباره کودکان کوی و قالیچه و شیاد گفته شده می‌گذرم.
کسی منبعی را می‌شناسد که شرح روشنی از نظر شفیعی کدکنی در مورد شعر و استدلال‌هایش ارائه کند؟

پ.ن:
جدای این حرف‌ها کلیت کتاب به نظرم خواندنی و دوست داشتنی است، مخصوصا خاطرات نویسنده از اخوان.
اینجا می‌توانید معرفی مختصری از کتاب را ببینید.
محمدرضا شفیعی‌کدکنی، حالات و مقاماتِ م.امید، انتشارات سخن، ۱۳۹۱

Monday, July 02, 2012

میدان هیگز

ایده اصلی چیست؟

فرض کنید که گونه‌ای ماهی آن قدر تکامل پیدا کرده که بعضی از آنها فیزیکدان شده‌اند، و شروع کرده‌اند به فکر کردن درباره چگونگی حرکت چیزها.در ابتدا ماهی‌های فیزیکدان، با مشاهده و اندازه‌گیری، قوانین بسیار پیچیده‌ای را بدست می‌آورند. ولی بعد از گذشت زمانی، یک ماهی نابغه، یک دنیای متفاوت ایده‌آل را تصور می‌کند که قوانین حرکت ِ بسیار ساده‌تری در آن حاکم هستند- قوانینی که ما انسان‌ها آن‌ها را قوانین نیوتون می‌نامیم. ایده جدید و فوق‌العاده[ِی ماهی نابغه] این است که حرکت در دنیای روزمره ماهی‌ها پیچیده به نظر می‌رسد برای این که یک واسط همه‌جا گسترده-آب!- هست که حرکت را پیچیده می‌کند.

فیزیک مدرن چیزی خیلی شبیه این را برای دنیای ما پیشنهاد می‌کند. ما می‌توانیم از معادلات بسیار زیباتری استفاده کنیم اگر آماده باشیم که فرض کنیم "فضای" محسوس روزمره ما در حقیقت یک واسط است که اثرش، آنچه از حرکت ماده دیده می‌شود را پیچیده می‌کند.

خبر کنفرانس چهارشنبه سرن را حتما شنیده‌اید. هربار که اخبار درباره ذره هیگز زیاد می‌شود من به این فکر می‌افتم که آخرش قضیه این ذره هیگز چیست؟ این بار فکرمی‌کنم قدری بهتر متوجه ماجرا شده‌ام. اول این متن کوتاه را در سایت سرن خواندم، بعد این ویدئوی بسیار خوب (لینک دانلود ویدئو) را که PHD Comics ساخته دیدم و آخرش این نوشته فرانک ویلچک (Frank Wilczek) را خواندم. دو پاراگراف اول این پست هم بخشی از نوشته ویلچک است. ویلچک در چند جای نوشته به "معادلات زیباتر(بهتر)" اشاره می‌کند، فکر کردن به این که این "زیبایی" به چه معناست و تلاش برای داشتن معادلات بهتر چه معنایی دارد هوش از سر آدم می‌پراند.

علاقه‌مند شدم این کتاب ویلچک را بخوانم.