Monday, July 30, 2007

کاش آیینه داشتم

چه بود آن قیافه آداب‌دان و موقرت؟
چقدر هم سفت به آن چسبیده بودی
می‌دانی چقدر به من سخت می‌گذشت؟
به من که سال‌ها بود هبوط کرده بودم و تو آن دوردست ِ بالا بودی
حالا اینکه هیچت اندیشه عشاق نبود به درک
به حق صحبت دیرینه هم نمی‌شد یادی از ما بکنی؟

اما خب

دیگر تمام شد،
حالا اینجایی،

گریه نکن فرشته بال و پر سوخته من
نمی‌دانی این خاک و خل روی صورتت چقدر به تو می‌آید...

Thursday, July 26, 2007

کاش دوباره بنویسد

یادش به خیر، یک وقت آرش موسوی جوجه اردک زشت را می‌نوشت، چقدر هم خوب می‌نوشت. در این مدتی که دیگر نمی‌نویسد بارها یادش کرده‌ام، بارها.

Sunday, July 08, 2007

و اما مصرع دوم

"یک شب آتش در نیستانی فتاد"

همه این شعر معروف و زیبای مجذوب علیشاه را با صدای گرم و زیبای شهرام ناظری شنیده‌ایم، از آن کارهایی است که آدم بعد از شنیدن به دنبال متن شعرش می‌گردد تا داشته باشد، یا گاهی برای خودش زمزمه کند. کسانی که دنبال متن شعر رفته‌اند احتمالا به این مشکل برخورده‌اند که مصرع دوم بیت اول را راحت نمی‌شود فهمید. انگار ناظری مصرع دوم بیت اول شعر را قدری نامفهوم می‌خواند، و علاوه بر آن دیوان مجذوب علیشاه هم در دست‌رس همه نیست، به همین دلیل مصرع دوم را به چند شکل مختلف می‌خوانند، بعضی از این خواندن‌های مختلف را می‌توانید با جستجو در اینترنت پیدا کنید؛ مثلا این چند تا را ببینید:

یک شب آتش در نیستانی فتاد / سوخت چون اشکی که در جانی فتاد
یک شب آتش در نیستانی فتاد / سوخت چون شمعی که بر جانی فتاد
یک شب آتش در نیستانی فتاد / سوخت چون عشقی که در جانی فتاد
یک شب آتش در نیستانی فتاد / سوخت چون اشکی که بر جامی فتاد

خوشبختانه اخیرا با دوستی آشنا شده‌ام که ادبیات می‌خواند، این دوست عزیز زحمت کشید و پرس‌وجویی کرد، و مصرع دوم را در متن اصلی شعر پیدا کرد که این است:

یک شب آتش در نیستانی فتاد / سوخت چون عشقی که در جانی فتاد

راستی اگر آن آهنگ را ندارید و الان هوس شنیدنش را کرده‌اید می‌توانید از این‌جا بشنوید!

-----------------------------------

پ.ن. : اگر بخواهیم صرفا از روی آنچه میشنویم قضاوت کنیم باید گفت چیزی که شنیده می‌شود بیشتر به "اشکی" شبیه است تا "عشقی"، حتی دوست من هم می‌گفت کسی که متن اصلی شعررا دیده می‌گفته ناظری عینا مثل متن شعر نمی‌خواند.