سی سال كه زندگیات جنگ باشد، گل قالیات هم میشود نقش تانك و تفنگ و گلوله.
رادیو داشت یكی دیگر از آن برنامههایی كه حدود ده-ده و نیم صبح پخش میشوند را پخش میكرد، موضوع برنامه در مورد "با سیلی صورت خود را سرخ نگاهداشتن" بود. گزارشگر برنامه هم طبق معمول به "سطح شهر" رفته بود تا نظر شهروندان عزیز را در مورد موضوع برنامه بپرسد، سؤال گزارشگر این بود "معنی اصطلاح صورت خود را با سیلی سرخ نگهداشتن چیه؟"
اولین مصاحبه شونده، كه به نظر میآمد آقای میانسالی باشد، به سؤال گزارشگر اینطور پاسخ داد:"یعنی آبروداری، یعنی جلوی مردم دست دراز نكردن، یعنی از مردم چیزی نخواستن، یعنی رو ننداختن، حالا هرچقدر هم آدم محتاج باشه نباید پیش كسی رو بندازه. آدم باید شأن خودش رو حفظ كنه."
اما نفر بعدی خانمی بود كه در ابتدای مصاحبه كمی هیجانزده به نظر میرسید ولی در حین سلام و احوالپرسی با گزارشگر نسبت به اوضاع مسلط تر شد، جواب آن خانم به سؤال برنامه این بود:"خب با سیلی صورت رو سرخ نگهداشتن یعنی آدم در وسط سختیها و مشكلات بازهم خودش رو شاداب نشون بده و اینكه آدم تا میتونه خودش مشكلش رو حل كنه، یعنی به هر حال مردم خوشون كلی مشكل و گرفتاری دارند این وسط آدم نباید مشكلش رو به مردم انتقال بده."
گزارشگر برنامه را به همكارانش در استودیو سپرد تا به نقطه دیگری از سطح شهر برود، و رادیو هم شروع به پخش موسیقی كرد. در آن فاصله با خودم درباره تفاوت جواب آن خانم و آقا فكر میكردم، فارغ از اينكه كه چقدر درست آن اصطلاح را معنیكردند، راستش را بخواهید به این فكر میكردم كه طرز فكر آن خانم مهربانانهتر، و بلندنظرانهتر بود.
با دكتر مخدوم رهین وزیر فرهنگ دولت انتقالی افغانستان صحبت میكردم.
گفت: "حكمتیار كابل را با موشك میزد، بخش عمده ویرانیهای كابل دستاورد حكمتیار است. سپیدهدم بود میخواستیم صبحانه صرف كنیم، صدای موشكها فضا را ناامن و متشنج كرده بود، در و دیوار میلرزید. احمدشاه مسعود آرام از پنجره به بیرون نگاه میكرد، ناگاه رویش را به طرف جمع سه چهار نفره ما كه همگی پریشان بودیم كرد و گفت "بیایید درباره مولوی صحبت كنیم." و صحبتها درباره مولوی آغاز شد، در لابلای صدای موشكها و انفجار تركشها، بیتهای مثنوی و دیوان شمس بود كه خوانده میشد..."
حكایت همچنان باقی است، عطاءالله مهاجرانی، انتشارات اطلاعات، 1383، صفحه 367
***
احمدشاه مسعود در 9 سپتامبر 2001 در یك عملیات انتحاری كشته شد، میخواستم برای پنجمین سالگرد شهادت این مجاهد بزرگ افغان چیزی آماده كنم، متاسفانه نشد، با این حال نتوانستم چیزی هم ننویسم.
اگر جویای حال و روز امروز افغانستان باشید این چند نوشته عمار هزاره را از دست ندهید(+ + +)، این خبر همان طوفانی است كه عمار میگوید.
اظهار نظر افراد غیرمتخصص و آماتورها در زمینههای مختلف میتواند مفید باشد، بسیار میشود كه در میان چنین اظهار نظرهایی پرسشهایی جدی و ایدههایی تازه و بكر دیدهشوند، با این حال كسی هم این نكته را از یاد نمیبرد كه نظرات افراد غیر متخصص هرقدر بدیع و جالب باشند، باید به دقت توسط متخصصین بررسی و نقد شوند و در عمل معمولا باید به نظر حرفهایها بیشتر از نظر آماتورها بها داد، چون نظرات حرفهایها غالباً حسابشدهتر، پختهتر، و آزمودهتر است و جنبههای نسنجیده نظرات غیر حرفهایها ممكن است در عمل مشكلات زیادی را ایجاد بكنند.
با این حال آماتورهایی هم وجود دارند كه خیلی وقتها فراموش میشود آماتور هستند، مثلا حرفهایهایی كه خارج از حوزه تخصصشان اظهار نظر میكنند، مانند وقتی كه یك فیلسوف درباره گرم شدن زمین صحبت میكند، یا زمانی كه یك ریاضیدان برجسته درمورد جامعه شناسی حرف میزند.
نظرهای این اشخاص در زمینهای كه در آن مطالعه و تأمل جدی نداشتهاند اگر از نظرات سایر غیر حرفهایها بهتر باشد، باز هم از اندیشههای متخصصین آن زمینه پختگی كمتری دارد. متاسفانه نظرات نادرست این دسته از غیر حرفهایها میتواند نتایج بدتری از نظرات نابجای غیرحرفهایهای معمولی داشته باشد، چون هم بسیارجدیتر گرفته میشوند و هم عده بسیار بیشتری ممكن است به آنها عمل كنند.
البته اینها نظرات شخصی یك آماتور است!
------------------------------------
"آماتور" را به معنای "غیر متخصص" یا "دارای تخصص پایین" بكار بردهام، كه با ترجمه لغتنامهای كه در اختیار دارم میخواند، با این حال مطمئن نیستم این كلمه را بجا استفاده كردهام یا نه، این كلمه را به این خاطر انتخاب كردم كه از "غیر متخصص" راحتتر تلفظ میشد، اگر انتخاب خوبی نیست ببخشید.