Thursday, May 01, 2008

بعد پر را به آب زد، آب را به کمر جوان کشید. جوان عطسه ای کرد و بلند شد:
  تلخون چرا مرا بیدار نکردی؟ مثل این که زیاد خوابیده‌ام.

تلخون گفت: "تو نخوابیده بودی، مرده بودی. می شنوی؟ مرده بودی... ده سال است که غمت را می پرورم."

تلخون، چند خط آخر

No comments: