Thursday, August 26, 2010

تابستان

شلوارهای گشاد و زیرپوش‌های تنگ تنمان هست، عمود بر دیوار دراز کشیده‌ایم، من اینجا و شان‌ماتیو قدری آن‌طرف‌تر، پاهایمان را گذاشته‌ایم روی دیوار، کتاب می‌خوانیم. کف پاهایمان بدجور سیاه است، مادر رد می‌شود و چیزی نمی‌گوید، دیوارها مدتهاست که کثیف شده‌اند، و این کثیفی‌ها تازه غیر از جدول‌های ارزش مکانی است که با مداد و کلید و سکه نمی‌دانم برای چه روی دیوار کشیده‌ام.

6 comments:

علی said...

سرباز
مگه تو آموزشی نرفتی :دی

Anonymous said...

Please wait while I go push down some pain, Ohio-style.

f

Anonymous said...

PS: A better title for this post would be Necromancy. It sure had that effect on me.

طراوت said...

و مادر چه صبری دارد ...

ابوالفضل said...

هان؟
یعنی؟!
امیدوارم بعدا چیزی بفهمم!
اما کلا گرفتم!!

اکسین موب said...

سلام دوست عزیز

اگر مایل به تبادل لینک هستید بایکی از سایت های ما هستید لینک انهارو با عنوان خودش بزارید
و بعد به ما اطلاع دهید تا سایت شما رو در کمترین زمان لینک خواهیم کرد

www.oxinmob.com موبایل
www.parsdl.org نرم افزار
www.pic-wall.mihanblog.com نرم افار رایگان