شلوارهای گشاد و زیرپوشهای تنگ تنمان هست، عمود بر دیوار دراز کشیدهایم، من اینجا و شانماتیو قدری آنطرفتر، پاهایمان را گذاشتهایم روی دیوار، کتاب میخوانیم. کف پاهایمان بدجور سیاه است، مادر رد میشود و چیزی نمیگوید، دیوارها مدتهاست که کثیف شدهاند، و این کثیفیها تازه غیر از جدولهای ارزش مکانی است که با مداد و کلید و سکه نمیدانم برای چه روی دیوار کشیدهام.
6 comments:
سرباز
مگه تو آموزشی نرفتی :دی
Please wait while I go push down some pain, Ohio-style.
f
PS: A better title for this post would be Necromancy. It sure had that effect on me.
و مادر چه صبری دارد ...
هان؟
یعنی؟!
امیدوارم بعدا چیزی بفهمم!
اما کلا گرفتم!!
سلام دوست عزیز
اگر مایل به تبادل لینک هستید بایکی از سایت های ما هستید لینک انهارو با عنوان خودش بزارید
و بعد به ما اطلاع دهید تا سایت شما رو در کمترین زمان لینک خواهیم کرد
www.oxinmob.com موبایل
www.parsdl.org نرم افزار
www.pic-wall.mihanblog.com نرم افار رایگان
Post a Comment