Monday, March 27, 2006

Enjoy LaTeX Online!


اگراز كاربران LaTeX باشيد، با مشكل كمبود (در بسياري موارد فقدان!) كامپيوترهای دارای اين نرم افزار روبرو شده‌ايد و در نتيجه به Word و Microsoft Equation قناعت كرده‌ايد. چند روز پيش خيلی اتفاقی‌ به دو وب‌سايت برخوردم كه اين مشكل را تا حدودی حل مي كند.

اينجا به شما اجازه می‌دهد فرمول‌های رياضی خود را در قالب دستورات LaTeX بنويسيد و فرمول مورد نظرتان را به صورت يك فايل GIF دريافت كنيد. اگر به ریاضی علاقه‌مندید توصیه می‌کنم در این سایت بیشتر بگردید، ارزشش را دارد.

اینجا هم کد LaTeX شما را می‌گیرد و نتیجه را در قالب‌های مختلف برمی‌گرداند.

از LaTeX استفاده کنید و فرمول‌هایی به این زیبایی داشته باشید! (;



پی نوشت:

1- برای یک مقایسه سریع بین LaTeX و Microsoft Equation این لینک را ببینید.

2- نمی‌شود از LaTeX حرف زد و از فارسی تک نگفت.

Thursday, March 23, 2006

"چند نكته درباره "نقشی ديگر


1- اسم اين وبلاگ "نقش" است، نه نقشی ديگر. منظور از نقش هم همان موجود " زآب و گل" ساخته "معما"گون است. معنای نقشی ديگر هم صرفا "يك نقش ديگر" است، به قول انگليسی زبان‌ها:
"yet another naghsh"
حالا چرا آدرس "نقشی ديگر" است نه "نقش" علتش اينست كه بلاگر نگذاشت، من هم می‌خواستم" نقش" توی آدرس باشد!

2- از توضيحات بالا خود مشخص است كه اين "نقشی ديگر" ربطی به "شكافتن سقف فلك" و "درانداختن طرحي نو" ندارد و نگارنده (لااقل فعلا!) چنين قصدي ندارد.

3- اين مصرعی هم كه فعلا زیر نام وبلاگ می‌بينيد، از يك رباعی عراقی است:

زان پیش که این چرخ معلا کردند
وز آب و گل این نقش معما کردند
جامی ز می عشق تو بر ما کردند
صبر و خرد ما همه یغما کردند

با احترام

پاسپارتو

Wednesday, March 22, 2006

نصف،نصف


دم صندوق صدقات، در دل به خدا گفت:

"نصف ثواب این پول برسه به من؛

نصف خیرات و برکاتش هم برسه به گدای سر چهارراه."

فکر می‌کرد خدا هم مثل خودش است.

Sunday, March 19, 2006

رياكاری


رياکاری دشوارترين و دلهره‌آورترين شرارتی است که انسان می‌تواند دنبال کند؛ لازمه‌ی آن مراقبتی است دائمی و اضطرابی است غريب، مثل زن‌بارگی و شکم‌بارگی نيست که بتوان در اوقات فراغت به آن پرداخت؛ مشغله‌ای‌ست تمام وقت.

سامرست موام

Monday, March 13, 2006

سالاگیژیب


اين نوشته تقديم مي‌شود به فلوريا
با زيبا‌ترين دسته‌گل
و عاشقانه‌ترين بوسه‌ها

فيلسوف چند ماه بود كه در مورد موضوع جديدي تفلسف مي‌كرد. در اين مورد با كسي حرف نمي‌زد. نام آن موضوع را گذاشته بود "سالاگیژیب".
يك روز صبح ،با خوشحالي وصف ناپذيري در اتاقش را باز كرد، با نرمي و ظرافت خاصي گامي به سمت خارج برداشت-گويي پرواز مي‌كرد- به آفتاب سلام داد، و با صداي بلند چند جمله شاعرانه در مورد سالاگيژيب گفت، وارد هال شد و چند قدم برداشت.
نگاهش به همسرش افتاد كه در آشپزخانه ظرف مي شست.
به سرعت به سمت آشپزخانه رفت، همسرش را تنگ در آغوش كشيد و در همين حال چند بار چرخيدند تا به ميان هال رسيدند، و در چرخش بعد به‌روي مبل كنارشان افتادند. فيلسوف كه هنوز آغوشش را نگشاده بود چند بارزنش را بوسيد.

در اين هنگام بود كه متوجه همسرش شد، كه با چشمان پرازاشك از او مي پرسید:
"تو كه را مي‌بوسي، من يا سالاگيژيب؟"

فيلسوف فروريخت.

Sunday, March 12, 2006

Laughing and Choking Looked the Same


The following is from "Marvin's Room", a film by Jerry Zaks, screen play by Scott McPherson.
Lee (Meryl Streep); Bessie(Diane Keaton);


Lee:Are you seeing anybody now?

Bessie:Usually.

-I hope you have someone real in your life.

-I don't have any trouble with that.

-I'm not talking about that.You should. There's no reason you haven't had love.

-I had a true love.

-You did?

-Yes.

-Did he know?

-Yeah.

-Why didn't I know?

-He wasn't someone you'd know.

-Come on, I won't tell anyone.

-Clarence James.

-Who?

-He was only here during summers.

-My God! You went with a carny worker!

-A very nice person!

-I didn't say anything.

-That's why I kept it secret.

-Which one was he?

-He mostly ran the ferris wheel.

-Yeah, I remember him.He was cute.

-He had the funniest laugh.He'd open his mouth wide and; no sound would come out.No sound would come out!

-What happened?

-You know, they'd have that last picnic?

-Down by the river?

-Clarence goes swimming, everyone's watching him and everybody's there.His family, his friends, and me.
He's laughing.He's making that monkey face.
It gets us laughing.Then he dunks under the water.
He pops up again,and he's laughing even harder and dives again
and he doesn't come up;

and he doesn't come up;
and he doesn't come up.

-What?

-Laughing and choking looked the same on Clarence.He drowned.
Oh, God, we were just standingthere watching.
Oh, my God!

-And you never told me.

-If I couldn't say I had a carny boyfriend,
I couIdn't say my carny boyfriend drowned.

-You should have told me.

-We weren't that close.

-We weren't?


P.S:
* "Marvin's Room" at IMDB and Wikipedia.
** The text is from a subtitle downloaded form here, I changed it a little.
*** The photos are from here.

Friday, March 10, 2006

صندلي عروس

هيچ‌وقت از آن اثبات‌هاي قضيه فيثاغورس كه از تشابه استفاده مي‌كنند خوشم نيامد. وقتي مي شود اين قضيه را با مفهوم ابتدايي تري مثل مساحت ثابت كرد چرا بايد از تشابه استفاده كنيم؟ گرچه (اگر اشتباه نكنم) مي شود با استفاده از تشابه حكم‌هايي ثابت كرد كه قضيه فيثاغورس حالت خاص آنهاست، اما به نظر من استفاده از تشابه براي اثبات صرف قضيه فيثاغورس مناسب نيست.
از اينها كه بگذريم،‌ در شكل زير، مايه اصلي يكي از اثبات‌هاي معروف قضيه فيثاغورس را مي‌بينيد كه ظاهرا متعلق است به اقليدس. اگر چه نمي‌توان گفت اثباتي ساده، بديهي، يا كوتاه است، اما به نظر من دوست‌داشتني‌ست. اين اثبات در عالم رياضي به نام “Bride’s Chair” خوانده مي‌شود.


البته همه به اندازه من اين اثبات را دوست نداشته‌اند، مثلا شوپنهاورآن را چنين توصيف كرده:
"a brilliant piece of perversity"!

پي نوشت:
1-عكس را از اينجا برداشته ام، شرح اثبات را هم همانجا مي توانيد بخوانيد، ماخذ نقل قول هم همانجاست.
2- جمله شوپنهاور را ترجمه نكردم چون نتوانستم معادل خوبي براي perversity پيدا كنم،‌ اگر مي‌توانيد كمكم كنيد.
3- اينكه آيا مساحت مفهوم ابتدايي تر از تشابه است، صرفا نظر من است، آن هم از ديدگاه شهودي، گرچه فكر مي‌كنم مطلبي مانند اين ادعا را در كتابي خوانده‌ام، اگر غير از اين‌ست يا غير از اين فكر مي كنيد لطفا مرا درجريان بگذاريد.