Tuesday, September 02, 2008

یادم آمد

آن نوشته قبلی را گذاشتم که بگویم یادم آمد. اولین بار که خواندمش گفتم ببین چقدر قشنگ است، حتی توی آن سال‌های خطکشی‌های پررنگ و مرزهای سفت و سخت باز هم زیبایی راه خودش را پیدا می‌کند و بر دل‌ها می‌نشیند.

بعدش خواستم ببینم این سلمان هراتی کیست، یک بار توی نمایشگاه دیدم دفتر شعر جوان کل شعرهایش را جمع کرده و در یک کتاب چاپ کرده. کتاب را گرفتم، شعرها حال و هوای آن سال‌ها را داشتند با تم انقلابی و چیزی که به نظرم آمد این بود که شاعرش واقعا آدم با استعدادی بوده. بر آن دفتر شعر قیصر امین‌پور مقدمه‌ای نوشته بود، اسمش را زیاد شنیده‌بودم، گفتم ببینم این امین‌پور چه جور شاعری است بعدش را هم دیگر می‌شود حدس زد.

فکر می‌کنم اینطور بود
اگر اشتباه نکنم!

No comments: