با برادر بزرگترش جلوی مغازه پدرشان ایستادهاند و بالا را نگاه میکنند، طنابی دستشان هست که سر دیگرش بالاست، من زیر سایهبانم، بالا را نمیتوانم ببینم، سرم را میآورم پایین با صدایی شبیه در گوشی حرف زدن میپرسم:"چیه اون بالا؟" با همان صدا جواب میدهد:"پیچپیچی"
No comments:
Post a Comment